کلمه جو
صفحه اصلی

دراس

فرهنگ فارسی

بر یکدیگر خواندن مطلبی را یا خواندن و مطالعه کردن کتابها را .

لغت نامه دهخدا

دراس. [ دِ ] ( ع مص ) کوفتن خرمن گندم را. ( از منتهی الارب ). کوفتن خرمن. ( تاج المصادر بیهقی ). کوفتن گندم را با خرمن کوب. ( از اقرب الموارد ). || سخت گرگین و قطران مالیده شدن شتر. || کهنه کردن جامه. ( از منتهی الارب ). دَرس. و رجوع به درس شود.

دراس. [ دِ ] ( ع مص ) بر یکدیگر خواندن مطلبی را. || خواندن و مطالعه کردن کتابها را. || آمیختن با گناهان. ( از اقرب الموارد ). مُدارسة. و رجوع به مدارسة شود.

دراس . [ دِ ] (ع مص ) بر یکدیگر خواندن مطلبی را. || خواندن و مطالعه کردن کتابها را. || آمیختن با گناهان . (از اقرب الموارد). مُدارسة. و رجوع به مدارسة شود.


دراس . [ دِ ] (ع مص ) کوفتن خرمن گندم را. (از منتهی الارب ). کوفتن خرمن . (تاج المصادر بیهقی ). کوفتن گندم را با خرمن کوب . (از اقرب الموارد). || سخت گرگین و قطران مالیده شدن شتر. || کهنه کردن جامه . (از منتهی الارب ). دَرس . و رجوع به درس شود.



کلمات دیگر: