کلمه جو
صفحه اصلی

رستمی

فرهنگ فارسی

مانند رستم بودن همچون رستم عمل کردن دلیری دلاوری شجاعت .
ده از دهستان ساحلی بخش اهرم شهرستان بوشهر .

لغت نامه دهخدا

رستمی . [ رُ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ساحلی بخش اهرم شهرستان بوشهر. سکنه ٔ آن 351 تن . آب آن از چاه . محصولات آنجا غلات و خرما و تنباکو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


رستمی . [ رُ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چارکی بخش لنگه شهرستان لار. سکنه ٔآن 568 تن . آب آن از چاه . محصولات آنجا غلات و سبزی . راه آن اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


رستمی . [ رُ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودحله ٔ بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر. سکنه ٔ آن 349 تن . آب آن از چاه و رودحله .محصولات آنجا غلات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


رستمی . [ رُ ت َ ] (اِخ ) محمد، مکنی به ابوسعید. گوینده ٔ نامی معاصر. صاحب بن عباد که شعری به تازی از وی درکتاب ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 116 و شعری دیگر در امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1545 آمده است . رجوع به دو مأخذ مذکور و «ابوسعید، رستمی ...» و یتیمةالدهر ثعالبی و حدائق السحر چ اقبال ص 82 و 147 و حاشیه ٔ ص 147 شود.


رستمی . [ رُ ت َ ] (اِخ ) نام محلی واقع در 83/5هزارگزی بوشهر میان باشی و بوالخیر. (یادداشت مؤلف ).


رستمی. [ رُ ت َ ] ( حامص ) دلیری و بهادری و شجاعت. ( ناظم الاطباء ). || ( ص نسبی ) منسوب به رستم. مانند رستم زال. رستمانه. ( یادداشت مؤلف ) :
بجنبید دشت و بتوفید کوه
ز بانگ سواران هر دو گروه
وز آن رستمی اژدهافش درفش
شده روی خورشید تابان بنفش.
فردوسی.
همه شب نخفتند از خرمی
که پیروزیی بودشان رستمی.
فردوسی.

رستمی. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) نام محلی واقع در 83/5هزارگزی بوشهر میان باشی و بوالخیر. ( یادداشت مؤلف ).

رستمی. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) محمد، مکنی به ابوسعید. گوینده نامی معاصر. صاحب بن عباد که شعری به تازی از وی درکتاب ترجمه محاسن اصفهان ص 116 و شعری دیگر در امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1545 آمده است. رجوع به دو مأخذ مذکور و «ابوسعید، رستمی...» و یتیمةالدهر ثعالبی و حدائق السحر چ اقبال ص 82 و 147 و حاشیه ص 147 شود.

رستمی. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان چارکی بخش لنگه شهرستان لار. سکنه ٔآن 568 تن. آب آن از چاه. محصولات آنجا غلات و سبزی. راه آن اتومبیل رو. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

رستمی. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رودحله بخش گناوه شهرستان بوشهر. سکنه آن 349 تن. آب آن از چاه و رودحله.محصولات آنجا غلات. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

رستمی. [ رُ ت َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان ساحلی بخش اهرم شهرستان بوشهر. سکنه آن 351 تن. آب آن از چاه. محصولات آنجا غلات و خرما و تنباکو. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

رستمی . [ رُ ت َ ] (حامص ) دلیری و بهادری و شجاعت . (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) منسوب به رستم . مانند رستم زال . رستمانه . (یادداشت مؤلف ) :
بجنبید دشت و بتوفید کوه
ز بانگ سواران هر دو گروه
وز آن رستمی اژدهافش درفش
شده روی خورشید تابان بنفش .

فردوسی .


همه شب نخفتند از خرمی
که پیروزیی بودشان رستمی .

فردوسی .



دانشنامه عمومی

رستمی (منسوب به رستم) می تواند به موارد زیر اشاره کند:
رستمی (بندر لنگه) روستایی در بخش شیبکوه شهرستان بندر لنگه در استان هرمزگان .
رستمی (بوشهر) روستایی است در شهرستان بوشهر
رستمی (بوالخیر تنگستان) روستایی در دهستان بوالخیر بخش دلوار، شهرستان تنگستان
رستمی (دلوار تنگستان) روستایی در دهستان دلوار، بخش دلوار، شهرستان تنگستان
خانه رستمی
مدرسه رستمی


کلمات دیگر: