کلمه جو
صفحه اصلی

منتهی شدن


برابر پارسی : انجامیدن، به پایان رسیدن، فرجامیدن

فرهنگ فارسی ساره

انجامیدن، فرجامیدن، به پایان رسیدن


پیشنهاد کاربران

افتادن=
منجر شدن. منتهی گشتن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : وقتی سپاهی از ترکستان سپاهی گران بیامدند بقدر پنجاه هزار مرد و کار بجنگ افتاد. ( نوروزنامه ) . || بچشم آمدن. بنظر آمدن. ( از یادداشتهای مؤلف ) : اندر نواحی داراگرد کوههاست از نمک سپید و سیاه و سرخ و زرد و هر رنگی و از او خوانها کنند، نیکو افتد. ( حدودالعالم ) .


کلمات دیگر: