کلمه جو
صفحه اصلی

از میان برداشتن

مترادف و متضاد

surmount (فعل)
برطرف کردن، غالب امدن بر، فائق امدن، از میان برداشتن، بالا قرار گرفتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) منهدم کردن نیست گدانیدن تمام کردن به پایان آوردن .

پیشنهاد کاربران

این آمیخته واژه را می توان بجای واژه های گوناگونی از ریشه ی عربی چون «باطل کردن»، «الغا نمودن»، «لغو کردن» و مانند آن ها بکار برد.

- از میان برکندن ؛ از میان برداشتن :
بداندیش را از میان برکنم
سر بَدْنِشان را بی افسر کنم.
فردوسی.


کلمات دیگر: