شکار شدن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
۱ - ناراحت شدن عصبانی گشتن . ۲ - بور شدن .
لغت نامه دهخدا
شکار شدن. [ ش ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) آزرده و خشمگین شدن. برآشفتن. از ناملایمی یا طنز و کنایه ای بخشم آمدن و آزرده شدن. || بور شدن. ( فرهنگ فارسی معین ). || صید شدن. ( یادداشت مؤلف ).گرفتار شدن. ربوده شدن. ( ناظم الاطباء ) :
می شود صیاد مرغان را شکار
تا کندناگاه ایشان را شکار.
شوخ چشمی که شکار تن دل خسته شده ست.
می شود صیاد مرغان را شکار
تا کندناگاه ایشان را شکار.
مولوی.
خوابش ازچنگل شهباز رباینده تر است شوخ چشمی که شکار تن دل خسته شده ست.
صائب تبریزی ( از آنندراج ).
پیشنهاد کاربران
در کمند افتادن ؛ در کمند واقع شدن. گرفتار شدن. شکار شدن :
هر که را با دلستانی عیش می افتد زمانی
گو غنیمت دان که نادر در کمند افتد شکاری.
سعدی.
هر که را با دلستانی عیش می افتد زمانی
گو غنیمت دان که نادر در کمند افتد شکاری.
سعدی.
کلمات دیگر: