قلم رفتن ؛ مقدر شدن. ( ارمغان آصفی ) :
به بدبختی و نیکبختی قلم
برفته ست وما بیخبر در شکم.
سعدی.
پیدا بود که بنده به کوشش کجا رسد
بالای هر سری قلمی رفته از قضا.
سعدی.
به بدبختی و نیکبختی قلم
برفته ست وما بیخبر در شکم.
سعدی.
پیدا بود که بنده به کوشش کجا رسد
بالای هر سری قلمی رفته از قضا.
سعدی.