احراق
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
سوزاندن، آت دن
۱ - ( مصدر ) سوزانیدن بر پا کردن حریق . ۲ - اذیت رساندن . ۳ - ( اسم ) سوز آوری . یا احراق کواکب . احراق کواکب یا احراق شه . سوختن جسد میت .
۱ - ( مصدر ) سوزانیدن بر پا کردن حریق . ۲ - اذیت رساندن . ۳ - ( اسم ) سوز آوری . یا احراق کواکب . احراق کواکب یا احراق شه . سوختن جسد میت .
فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م . )سوزانیدن ، آتش زدن .
لغت نامه دهخدا
احراق. [ اِ] ( ع مص ) سوختن. ( زوزنی ). سوزانیدن. ( تاج المصادر ).بسوزانیدن. نیک سوزانیدن. ( منتهی الارب ) :
هست سرمایه احراق جهانی شرری.
|| سوز آوردن. || حریقه ساختن. ( و حریقه طعامی است ). ( منتهی الارب ). || اذیت رسانیدن. ( منتهی الارب ). || مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اِحراق ، هو ان تمیز الحرارة الجوهر الرطب عن الجوهر الیابس بتصعید الرطب و ترسیب الیابس. والمُحرِق بکسرالراء عند الاطبّاء دواء یحرق ، ای یفنی بحرارته لطیف الاخلاط بتصعیدها و تبخیرها و یبقی رمادیتها، کالفرفیون. کذا فی بحرالجواهر و الموجز.
- احراق لاشه ؛ سوختن جسد میّت.
|| احراق کواکب ؛ احتراق ( اصطلاح نجوم ).
هست سرمایه احراق جهانی شرری.
|| سوز آوردن. || حریقه ساختن. ( و حریقه طعامی است ). ( منتهی الارب ). || اذیت رسانیدن. ( منتهی الارب ). || مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اِحراق ، هو ان تمیز الحرارة الجوهر الرطب عن الجوهر الیابس بتصعید الرطب و ترسیب الیابس. والمُحرِق بکسرالراء عند الاطبّاء دواء یحرق ، ای یفنی بحرارته لطیف الاخلاط بتصعیدها و تبخیرها و یبقی رمادیتها، کالفرفیون. کذا فی بحرالجواهر و الموجز.
- احراق لاشه ؛ سوختن جسد میّت.
|| احراق کواکب ؛ احتراق ( اصطلاح نجوم ).
فرهنگ عمید
سوزاندن، آتش زدن.
کلمات دیگر: