( هبیخة ) هبیخة. [ هََ ب َی ْ ی َ خ َ ] ( ع ص ، اِ ) زن شیرده. || دختر نازک جوان پرگوشت. ( منتهی الارب ) ( معجم متن اللغة ) ( لسان العرب ) ( ناظم الاطباء ). || در لغت حمیری ، دختر و جاریة مطلقاً. ( لسان العرب ). دختر و جاریة. ( ناظم الاطباء ). || نوعی از خرامش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || امراءة هبیخة ( از نوادر )، زن جوان پرگوشت نیکوتن. ( لسان العرب ).
هبیخه
لغت نامه دهخدا
هبیخة. [ هََ ب َی ْ ی َ خ َ ] (ع ص ، اِ) زن شیرده . || دختر نازک جوان پرگوشت . (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة) (لسان العرب ) (ناظم الاطباء). || در لغت حمیری ، دختر و جاریة مطلقاً. (لسان العرب ). دختر و جاریة. (ناظم الاطباء). || نوعی از خرامش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || امراءة هبیخة (از نوادر)، زن جوان پرگوشت نیکوتن . (لسان العرب ).
کلمات دیگر: