( مصدر ) گشودن باز کردن : (( ان ا... قابض هذه (الرحمه ) الی تلک فیکملها مائه ... تا روز رستاخیز آن یک رحمت را واز نکرد و آنرا نا فرسوده باید و نا کاسته ... ) )
واز کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
واز کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) باز کردن. گشودن. رجوع به باز کردن شود.
کلمات دیگر: