کلمه جو
صفحه اصلی

هبکه

لغت نامه دهخدا

( هبکة ) هبکة. [ هَُ ب َ ک َ ] ( ع ص ) مرد احمق و گول. ( ناظم الاطباء ). گول. ( منتهی الارب ). احمق. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( تاج العروس ). نادان. بیخرد. || زمین نرم که در آن پای فرورود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زمین که پای در آن فرورود. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( تاج العروس ).

هبکة. [ هَُ ب َ ک َ ] (ع ص ) مرد احمق و گول . (ناظم الاطباء). گول . (منتهی الارب ). احمق . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). نادان . بیخرد. || زمین نرم که در آن پای فرورود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زمین که پای در آن فرورود. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ).



کلمات دیگر: