(مصدر ) بنشاط آوردن ستوربرای تند رفتن : (( گرچه اوراحالت مهمازنیست راندمی چون شب هبابش کردمی . ) ) ( خاقانی )
هباب کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هباب کردن. [ هَِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به نشاط در آوردن ستوربرای تیز رفتن. به نشاط راندن ستور را :
گرچه او را حاجت مهماز نیست
راندمی چون شب هبابش کردمی.
گرچه او را حاجت مهماز نیست
راندمی چون شب هبابش کردمی.
خاقانی.
کلمات دیگر: