کلمه جو
صفحه اصلی

هپد

لغت نامه دهخدا

هپد. [هََ ] (اِ) دانه ٔ حنظل . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). هبد.


هپد. [ هََ پ َ ] ( اِ ) ماله برزگران. هبد. ( ناظم الاطباء ). ماله ای باشد که زمین شیار کرده شده را بدان هموار کنند و آن تخته بزرگی بود. ( برهان ).

هپد. [هََ ] ( اِ ) دانه حنظل. ( تحفه حکیم مؤمن ). هبد.

هپد. [ هََ پ َ ] (اِ) ماله ٔ برزگران . هبد. (ناظم الاطباء). ماله ای باشد که زمین شیار کرده شده را بدان هموار کنند و آن تخته ٔ بزرگی بود. (برهان ).



کلمات دیگر: