کلمه جو
صفحه اصلی

مأرومه

لغت نامه دهخدا

( مأرومة ) مأرومة. [ م َءْ م َ ] ( ع ص ) ارض مأرومة؛ زمینی که در آن نه بیخ درخت مانده باشد و نه شاخ آن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ارماء. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || جاریة مأرومة؛ دختر خردسال نیکوخلقت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

مأرومة. [ م َءْ م َ ] (ع ص ) ارض مأرومة؛ زمینی که در آن نه بیخ درخت مانده باشد و نه شاخ آن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ارماء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || جاریة مأرومة؛ دختر خردسال نیکوخلقت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: