( هبلة ) هبلة. [ هَُ ل َ ] ( ع اِ ) بوسه. قبله. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ). || ( ص ) زن فرزند گم کرده. ( معجم متن اللغة ).
هبلة. [ هََ ب ِ ل َ ] ( ع ص ) زنی که فرزند خود را گم کرده باشد. مادر گم کرده فرزند. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ). این کلمه در مقام مدح و اعجاب استعمال شود. ( معجم متن اللغة ). ولی اقرب الموارد درباره کلمه «هابل » که به معنی زن گم کرده فرزند است آورده : در اصل به معنی گم کرده فرزند است ولی در معنی مدح و اعجاب استعمال شود. یعنی «چه داناست او و چه صواب است رأی او».
هبلة. [ هَِ ب ِ / ب َل ْ ل َ ] ( ع ص ) مؤنث هبل [ هَِ ب ِ / هَِ ب َل ل ]. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). زن بزرگ جثه. ( ناظم الاطباء ). || زن درازبالا. ( ناظم الاطباء ).
هبلة. [ هََ ب ِ ل َ ] ( ع ص ) زنی که فرزند خود را گم کرده باشد. مادر گم کرده فرزند. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ). این کلمه در مقام مدح و اعجاب استعمال شود. ( معجم متن اللغة ). ولی اقرب الموارد درباره کلمه «هابل » که به معنی زن گم کرده فرزند است آورده : در اصل به معنی گم کرده فرزند است ولی در معنی مدح و اعجاب استعمال شود. یعنی «چه داناست او و چه صواب است رأی او».
هبلة. [ هَِ ب ِ / ب َل ْ ل َ ] ( ع ص ) مؤنث هبل [ هَِ ب ِ / هَِ ب َل ل ]. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). زن بزرگ جثه. ( ناظم الاطباء ). || زن درازبالا. ( ناظم الاطباء ).