کلمه جو
صفحه اصلی

ناچار کردن

فارسی به انگلیسی

compel, obligate, oblige

فرهنگ فارسی

ملزم ساختن الزام .

لغت نامه دهخدا

ناچار کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ملزم ساختن. الزام. مجبور کردن.


کلمات دیگر: