کلمه جو
صفحه اصلی

حسن شرنبلالی

لغت نامه دهخدا

حسن شرنبلالی. [ ح َ س َ ن ِ ش ُ رُ ب ُ ] ( اِخ ) ابن عماربن یوسف وفائی مصری. مدرس ازهر مصر ( 994 - 1069 هَ. ق. ). مکنی به ابوخلاص. او راست : التحقیقات القدسیة و هشت کتاب دیگر. و این کتاب او نیز مشتمل بر شصت رساله جداگانه است که هریک را نامی مستقل است و در هدیةالعارفین ( ج 1 صص 292 - 294 ) یاد شده است. نیز احوالش در قاموس ترکی و زرکلی ( چ 1 ص 235 ) و کشف الظنون آمده است.

حسن شرنبلالی. [ ح َ س َ ن ِ ش ُ رُ ب ُ ] ( اِخ ) ابن حسن بن حسن بن عمار مصری. درگذشته 1139 هَ. ق. او راست : غایةالتحقیق. ( هدیة العارفین ج 1 ص 297 ).

حسن شرنبلالی . [ ح َ س َ ن ِ ش ُ رُ ب ُ ] (اِخ ) ابن حسن بن حسن بن عمار مصری . درگذشته ٔ 1139 هَ . ق . او راست : غایةالتحقیق . (هدیة العارفین ج 1 ص 297).


حسن شرنبلالی . [ ح َ س َ ن ِ ش ُ رُ ب ُ ] (اِخ ) ابن عماربن یوسف وفائی مصری . مدرس ازهر مصر (994 - 1069 هَ . ق .). مکنی به ابوخلاص . او راست : التحقیقات القدسیة و هشت کتاب دیگر. و این کتاب او نیز مشتمل بر شصت رساله ٔ جداگانه است که هریک را نامی مستقل است و در هدیةالعارفین (ج 1 صص 292 - 294) یاد شده است . نیز احوالش در قاموس ترکی و زرکلی (چ 1 ص 235) و کشف الظنون آمده است .



کلمات دیگر: