کلمه جو
صفحه اصلی

حسن فارقی

لغت نامه دهخدا

حسن فارقی. [ ح َ س َ ن ِ رِ ] ( اِخ ) ابن اسدبن حسن مکنی به ابونصر نحوی. در روزگار نظام الملک به وزارت رسید و در پیرامون 487 هَ. ق. درگذشت. او راست : «الزبد فی معرفة کل احد» و سه کتاب دیگر او درهدیة العارفین ج 1 ص 277 و روضات ص 221 یاد شده است.

حسن فارقی. [ ح َ س َ ن ِ رِ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن علی بن بُرهون قاضی واسط شافعی ( 433 - 528 هَ. ق. ). او راست : «الفتاوی » و «فوائد المهذب ». ( هدیة العارفین ج 1 ص 279 ) ( زرکلی 221 ).

حسن فارقی . [ ح َ س َ ن ِ رِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی بن بُرهون قاضی واسط شافعی (433 - 528 هَ . ق .). او راست : «الفتاوی » و «فوائد المهذب ». (هدیة العارفین ج 1 ص 279) (زرکلی 221).


حسن فارقی . [ ح َ س َ ن ِ رِ ] (اِخ ) ابن اسدبن حسن مکنی به ابونصر نحوی . در روزگار نظام الملک به وزارت رسید و در پیرامون 487 هَ . ق . درگذشت . او راست : «الزبد فی معرفة کل احد» و سه کتاب دیگر او درهدیة العارفین ج 1 ص 277 و روضات ص 221 یاد شده است .



کلمات دیگر: