حسن فروشی کردن
حسن فروختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حسن فروختن. [ ح ُ ف ُ ت َ ] ( مص مرکب ) حسن فروشی کردن. زیبایی خود را به رخ دیگران کشیدن :
هر سروقد که بر مه و خور حسن میفروخت
چون تو درآمدی پی کار دگر گرفت.
هر سروقد که بر مه و خور حسن میفروخت
چون تو درآمدی پی کار دگر گرفت.
حافظ.
کلمات دیگر: