کلمه جو
صفحه اصلی

رغبی

لغت نامه دهخدا

رغبی . [ رَ با] (ع مص ) مصدر به معنی رَغَب . (ناظم الاطباء). زاری نمودن بسوی کسی یا آن سؤال است به خواری و مذلت . (منتهی الارب ). || مزیت نهادن خود را بر دیگری : رغب بنفسه عنه . (منتهی الارب ). رجوع به رغب شود.


رغبی. [ رَ با] ( ع مص ) مصدر به معنی رَغَب. ( ناظم الاطباء ). زاری نمودن بسوی کسی یا آن سؤال است به خواری و مذلت. ( منتهی الارب ). || مزیت نهادن خود را بر دیگری : رغب بنفسه عنه. ( منتهی الارب ). رجوع به رغب شود.

رغبی. [ رُ با ] ( ع مص ) مصدر به معنی رَغَب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رغب شود.

رغبی . [ رُ با ] (ع مص ) مصدر به معنی رَغَب . (ناظم الاطباء). رجوع به رغب شود.



کلمات دیگر: