کلمه جو
صفحه اصلی

رغل

لغت نامه دهخدا

رغل. [ رَ ] ( ع اِ ) آگندگی و پری خوشه از دانه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

رغل. [ رُ ] ( ع اِ ) نوعی از علف شور و سلمه. ج ، ارغال.( ناظم الاطباء ). نوعی از علف شور یا آن سرمق است که معرب سلمه باشد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). سرم. سرمق. ( السامی فی الاسامی ). سلمه. گیاهی است. ( دهار ).

رغل. [ رَ ] ( ع مص ) مکیدن شیر مادر و یا خاص است به مکیدن بزغاله شیر مادر را بی آنکه وی را رها کرده باشند. ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ) ( از منتهی الارب ). شیر خوردن بزغاله. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ).

رغل . [ رَ ] (ع اِ) آگندگی و پری خوشه از دانه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).


رغل . [ رَ ] (ع مص ) مکیدن شیر مادر و یا خاص است به مکیدن بزغاله شیر مادر را بی آنکه وی را رها کرده باشند. (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از منتهی الارب ). شیر خوردن بزغاله . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ).


رغل . [ رُ ] (ع اِ) نوعی از علف شور و سلمه . ج ، ارغال .(ناظم الاطباء). نوعی از علف شور یا آن سرمق است که معرب سلمه باشد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). سرم . سرمق . (السامی فی الاسامی ). سلمه . گیاهی است . (دهار).



کلمات دیگر: