کلمه جو
صفحه اصلی

رغبوت

لغت نامه دهخدا

رغبوت . [ رَ غ َ ] (ع ص ) مرد آزمند و حریص . (از ناظم الاطباء). خواهان و طلبکار. (آنندراج ) (منتهی الارب ).


رغبوت. [ رَ غ َ ] ( ع ص ) مرد آزمند و حریص. ( از ناظم الاطباء ). خواهان و طلبکار. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

رغبوت. [ رَ غ َ ] ( ع مص ، اِمص ) خواهانی. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). رغبت کردن در چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ). مصدر به معنی رَغبی ̍ و رُغبی ̍. ( منتهی الارب ). مصدر به معنی رَغَب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مصادر مذکور شود. || رغبت از چیزی بگردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). رجوع به رغب شود.

رغبوت . [ رَ غ َ ] (ع مص ، اِمص ) خواهانی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). رغبت کردن در چیزی . (تاج المصادر بیهقی ). مصدر به معنی رَغبی ̍ و رُغبی ̍. (منتهی الارب ). مصدر به معنی رَغَب . (ناظم الاطباء). رجوع به مصادر مذکور شود. || رغبت از چیزی بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به رغب شود.



کلمات دیگر: