نشانی که بر کمر مرد آبکش ماند از رسنی که بر کمر بندد و به چاه فرو رود
جعره
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( جعرة ) جعرة. [ ج ُ رَ ] ( ع اِ ) نشانی که بر کمر مرد آبکش ماند از رسنی که بر کمر بندد و به چاه فرورود. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || نشان پیخال خشک. || جو بزرگ دانه سپید. ( منتهی الارب ).
جعرة. [ ج ُ رَ ] (ع اِ) نشانی که بر کمر مرد آبکش ماند از رسنی که بر کمر بندد و به چاه فرورود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || نشان پیخال خشک . || جو بزرگ دانه ٔ سپید. (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: