منسوب به درگه درگاهی
درگهی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
درگهی. [ دَ گ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به درگه. درگاهی.
- مرکب درگهی ؛ اسب نوبتی. اسب تربیت شده و لایق سواری درباریان :
شیخ کامل بود و طالب مشتهی
مرد چابک بود و مرکب درگهی.
- مرکب درگهی ؛ اسب نوبتی. اسب تربیت شده و لایق سواری درباریان :
شیخ کامل بود و طالب مشتهی
مرد چابک بود و مرکب درگهی.
مولوی.
کلمات دیگر: