پاکی نمودن . پاکی نمودن به تکلف . یا پاکی جستن .
تنظف
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تنظف. [ ت َ ن َظْ ظُ ] ( ع مص ) پاکی نمودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). پاکی نمودن به تکلف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پاکی جستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تنزه از بدیها. ( از اقرب الموارد ). || پاکیزه شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
کلمات دیگر: