(تلفظ: espan dār) (اوستایی) جشنی که با نام اسپندار جشن در ایران باستان در سپندارمذ روز برگزار میشد؛ این واژه (اسپندار) به معنی بردباری و فروتنی مقدس است .
اسپندار
فرهنگ اسم ها
فرهنگ فارسی
نام پسر گشتاسب
لغت نامه دهخدا
اسپندار. [ اِ پ َ ] (اِخ ) (مخفف اسپندیار) نام پسر گشتاسب . (برهان ).
اسپندار. [ اِ پ َ ] ( اِ ) شمع، که معشوق پروانه است. ( برهان ). || مخفف اسپندارمذ. || بودن نیر اعظم در برج حوت. ( برهان ). اسفندار. || درختی است که مطلق باثمر نبوده مثل پده وآنرا اسپیدار و اسفید نیز گویند. ( مؤید الفضلاء ).
اسپندار. [ اِ پ َ ] ( اِخ ) ( مخفف اسپندیار ) نام پسر گشتاسب. ( برهان ).
اسپندار. [ اِ پ َ ] ( اِخ ) ( مخفف اسپندیار ) نام پسر گشتاسب. ( برهان ).
اسپندار. [ اِ پ َ ] (اِ) شمع، که معشوق پروانه است . (برهان ). || مخفف اسپندارمذ. || بودن نیر اعظم در برج حوت . (برهان ). اسفندار. || درختی است که مطلق باثمر نبوده مثل پده وآنرا اسپیدار و اسفید نیز گویند. (مؤید الفضلاء).
کلمات دیگر: