باش سیز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
باش سیز. (اِخ ) دهی است از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در 18 هزارگزی جنوب بستان آباد و 15 هزارگزی راه شوسه ٔ تبریز به بستان آباد، در جلگه واقعاست . ناحیه ای است سردسیر با 912 تن سکنه و آب آن ازرودخانه ٔ آغ بلاغ تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و یونجه و سیب زمینی و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
باش سیز. (اِخ ) دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد که در 13 هزار و پانصدگزی جنوب خاوری آغ کند و 23 هزارگزی شوسه ٔ میانه به زنجان واقع است . ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر که 79 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و حبوبات و سردرختی و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی اهالی جاجیم و گلیم بافی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
باش سیز.(اِخ ) دهی است از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در 8 هزارگزی جنوب باختری بستان آباد و 6هزارگزی راه شوسه ٔ بستان آباد به تبریز در جلگه واقعاست . ناحیه ای است سردسیر با 564 تن سکنه و آب آن ازچشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و درخت تبریزی است که صادر میکنند شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
باش سیز.( اِخ ) دهی است از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در 8 هزارگزی جنوب باختری بستان آباد و 6هزارگزی راه شوسه بستان آباد به تبریز در جلگه واقعاست. ناحیه ای است سردسیر با 564 تن سکنه و آب آن ازچشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و درخت تبریزی است که صادر میکنند شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
باش سیز. ( اِخ ) دهی است از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در 18 هزارگزی جنوب بستان آباد و 15 هزارگزی راه شوسه تبریز به بستان آباد، در جلگه واقعاست. ناحیه ای است سردسیر با 912 تن سکنه و آب آن ازرودخانه آغ بلاغ تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و یونجه و سیب زمینی و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).