عار و ننگ و فضیحت و رسوائی و هر چزی که از آن شرم داشته می شود .
توابه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
توابه . [ ت َ ب َ ] (اِخ ) نام مبارزی است تورانی که پسر او برته نام داشت . (برهان ) (آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (از ناظم الاطباء). نام پهلوانی ایرانی . (از فهرست ولف ) :
ز تخم توابه چو هشتادوپنج
سواران رزم و نگهدار گنج .
ز تخم توابه چو هشتادوپنج
سواران رزم و نگهدار گنج .
فردوسی .
( توأبة ) توأبة. [ ت ُ ءَ ب َ ] ( ع اِ ) ( از «ؤب » )تُؤَبة. ( اقرب الموارد ). عار و ننگ و فضیحت و رسوائی و هر چیز که از آن شرم داشته می شود. ( ناظم الاطباء ). خواری و رسوائی. عار. حیاء. ( از اقرب الموارد ).
توابه. [ ت َ ب َ ] ( اِخ ) نام مبارزی است تورانی که پسر او برته نام داشت. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از شرفنامه منیری ) ( از ناظم الاطباء ). نام پهلوانی ایرانی. ( از فهرست ولف ) :
ز تخم توابه چو هشتادوپنج
سواران رزم و نگهدار گنج.
توابه. [ ت َ ب َ ] ( اِخ ) نام مبارزی است تورانی که پسر او برته نام داشت. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از شرفنامه منیری ) ( از ناظم الاطباء ). نام پهلوانی ایرانی. ( از فهرست ولف ) :
ز تخم توابه چو هشتادوپنج
سواران رزم و نگهدار گنج.
فردوسی.
دانشنامه آزاد فارسی
تَوابه
(یا: نوابه) در شاهنامه، پهلوان ایرانی در جنگ یازده رخ . بسیاری از پسران توابه در جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب، در سپاه کیخسرو بودند و به سرداری برته می جنگیدند.
(یا: نوابه) در شاهنامه، پهلوان ایرانی در جنگ یازده رخ . بسیاری از پسران توابه در جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب، در سپاه کیخسرو بودند و به سرداری برته می جنگیدند.
wikijoo: توابه
کلمات دیگر: