دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل .
برنک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
برنک. [ ب َ رَ ] ( اِ ) اصل و بنا و ابتدا. ( آنندراج ). ریشه و اصل. ( ناظم الاطباء ). || یورش و حمله. ( آنندراج ). حمله و تاخت و تاز. ( ناظم الاطباء ). || جامه ابریشم. ( آنندراج ).پارچه ابریشمی. ( ناظم الاطباء ). اما به سه معنی فوق در سایر فرهنگهایی که در دسترس بود دیده نشد. || زنگ و جرس. ( ناظم الاطباء ). برنگ. || کلید و قفل و دربند. ( ناظم الاطباء ). در دو معنی اخیر ظاهراً صورتی از برنگ باشد. رجوع به برنگ شود.
برنک. [ ب ِ رَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. سکنه آن 200 تن است. آب آن از رودخانه هیرمند و محصول آن غلات و لبنیات. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 8 ).
برنک. [ ب ِ رَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. سکنه آن 200 تن است. آب آن از رودخانه هیرمند و محصول آن غلات و لبنیات. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 8 ).
برنک . [ ب َ رَ ] (اِ) اصل و بنا و ابتدا. (آنندراج ). ریشه و اصل . (ناظم الاطباء). || یورش و حمله . (آنندراج ). حمله و تاخت و تاز. (ناظم الاطباء). || جامه ٔ ابریشم . (آنندراج ).پارچه ٔ ابریشمی . (ناظم الاطباء). اما به سه معنی فوق در سایر فرهنگهایی که در دسترس بود دیده نشد. || زنگ و جرس . (ناظم الاطباء). برنگ . || کلید و قفل و دربند. (ناظم الاطباء). در دو معنی اخیر ظاهراً صورتی از برنگ باشد. رجوع به برنگ شود.
برنک . [ ب ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . سکنه ٔ آن 200 تن است . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند و محصول آن غلات و لبنیات . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 8).
دانشنامه عمومی
برنک (به آلمانی: Brenk) یک شهر در آلمان است که در اهرویلر واقع شده است. برنک ۱۸۶ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای آلمان
فهرست شهرهای آلمان
wiki: دهانه برخوردی در ماه است.
wiki: برنک (دهانه)
پیشنهاد کاربران
بُرَنک: برش میوه، برش هرچیزی
کلمات دیگر: