خاک رس، گل رس، گل مختوم
گل مختوم
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
طین مختوم . ترسیژیل این گیاه را (طین الجیره ) نیز نامند زیرا آنرا از محلی آبگیر استخراج میکردند .
لغت نامه دهخدا
گل مختوم. [ گ ِ ل ِ م َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین مختوم. ترسیژیله این گل را «طین البحیره » نیز نامند، زیرا آنرا از محلی آبگیر استخراج میکردند ( دیسقوریدس ). رجوع به گل نبشته شود. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). گلی است سرخ رنگ و بسیار املس و آنرا از تل بحیره آورندو آنرا طین الکاهن هم میگویند، چون آنرا زنی ساحر پیدا کرده است. بعضی گویند گلی است که آنرا با خون بز کوهی بسرشند و از جزیره ملیوس آورند و بعربی طین مختوم و خاتم الملک و خواتیم الملک خوانند، بسبب آنکه صورت ارماطس که یکی از پادشاهان یونان بود بر آن نقش کنند و مختوم جهت آن گویندش که زود نقش می پذیرد و مهرمیگیرد و آن از غایت لطافت و نرمی وی است و بهترین وی آن باشد که بوی شبت کند و بر لب بچسبد، تریاق همه زهرهاست. ( برهان ). گلی از تریاقات است و چون پر لطیف میباشد زود نقش مهر در بر میگیرد و این را طین مختوم نیز میگویند و گل خون ، کنایه از آن است زیرا که به رنگ خون میباشد و آنرا در به کردن جراحتهای غیرالالتیام اثر تمام است. ( آنندراج ) : بگیرند گل مختوم پنج درم ، گل قبرسی پانزده درم ، گل ارمنی مغسول دو درم... گل پارسی سه درم. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
ختم است به ما خسته دلان باده کشیدن
پیمانه ما از گل مختوم سرشت است.
ختم است به ما خسته دلان باده کشیدن
پیمانه ما از گل مختوم سرشت است.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: