کر کردن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
کر شدن، کر کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) بچه های بسیار تولید کردن .
اصمام . صخ
اصمام . صخ
لغت نامه دهخدا
کر کردن. [ ک َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اصمام. ( ترجمان القرآن ) ( تاج المصادر ). صَخ . ( تاج المصادر ) :
بانگ زله کر خواهد کرد گوش
هیچ ناساید به گرما از خروش.
گوش شما ز بس چَلَب و گونه گون شغب.
بر زیر و بم ز حنجره مؤذنش.
کر کردن.[ ک ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول مردم گیلان ، کره کردن. بچه های بسیار تولید کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).
بانگ زله کر خواهد کرد گوش
هیچ ناساید به گرما از خروش.
رودکی.
ای امتی که ملعون دجال کر کردگوش شما ز بس چَلَب و گونه گون شغب.
ناصرخسرو.
خاموش تو که گوش خرد کر کردبر زیر و بم ز حنجره مؤذنش.
ناصرخسرو.
کر کردن.[ ک ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول مردم گیلان ، کره کردن. بچه های بسیار تولید کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).
کر کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اصمام . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر). صَخ ّ. (تاج المصادر) :
بانگ زله کر خواهد کرد گوش
هیچ ناساید به گرما از خروش .
ای امتی که ملعون دجال کر کرد
گوش شما ز بس چَلَب و گونه گون شغب .
خاموش تو که گوش خرد کر کرد
بر زیر و بم ز حنجره ٔ مؤذنش .
بانگ زله کر خواهد کرد گوش
هیچ ناساید به گرما از خروش .
رودکی .
ای امتی که ملعون دجال کر کرد
گوش شما ز بس چَلَب و گونه گون شغب .
ناصرخسرو.
خاموش تو که گوش خرد کر کرد
بر زیر و بم ز حنجره ٔ مؤذنش .
ناصرخسرو.
کر کردن .[ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول مردم گیلان ، کره کردن . بچه های بسیار تولید کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
پیشنهاد کاربران
deafen
کر شدن، کر کردن،
( مجازی - از شدت صدا ) گوش کسی را کر کردن
e. g. we are being deafened by the neighbor's radio
رادیوی همسایه گوش ما را کر می کند.
کر شدن، کر کردن،
( مجازی - از شدت صدا ) گوش کسی را کر کردن
e. g. we are being deafened by the neighbor's radio
رادیوی همسایه گوش ما را کر می کند.
کلمات دیگر: