کلمه جو
صفحه اصلی

ارتقاء


برابر پارسی : بالا بردن، بالا رفتن، پایه گرفتن

فارسی به انگلیسی

promotion, advancement, gentrification

فارسی به عربی

تدریج

مترادف و متضاد

gradation (اسم)
درجه، درجه بندی، سلسله، ارتقاء، انتقال تدریجی، تدریج

preferment (اسم)
ترفیع، ارتقاء، حق تقدم، مقام افتخاری

فرهنگ معین

( اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) برآمدن ، بلند شدن . ۲ - (اِمص . ) صعود.

لغت نامه دهخدا

ارتقاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بالا رفتن. ( غیاث ). بر بالا رفتن. ببالا برشدن. بررفتن. بلند برآمدن.رقی. ( زوزنی ). برشدن. سمو. رفعت. صعود :
از زمینم برکشید او تا سما
همره او گشته بودم ز ارتقا.
مولوی.
چون شعیب آگاه شد زین ارتقا
چشم را درباخت از بهر لقا.
مولوی.
شاد از غم شو که غم دام بقاست
اندرین ره سوی پستی ارتقاست.
مولوی.
که کمینه این کمین باشد بقا
تا ابد اندر عروج و ارتقا.
مولوی.
پاسبان تست نورو ارتقاش
ای تو خورشید مستر از خفاش.
مولوی.
|| در لغت برآمدن است و در اصطلاح بلغاء آنست که صفتی آغاز کند و بر مراتب بالا رود. مثاله بیت :
در سراب افتد اگر یک قطره خوی از لبت
چشمه را آب حیاتش زاید و خیزد نبات.
اول صفت لب معشوق میکند، و بترقی آن صفت را بالا برد که اگر قطره ای از لب تو بر زمین سراب افتد از او چشمه ای بیرون آید ولکن چشمه آب حیات و از آن آ ب نبات خیزد. لفظ نبات دو معنی دارد یکی سبزه ، دوم نبات از شکر. پس درین بیت صفت بسه درجه ارتقا نموده. کذا فی جامعالصنایع. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || قانون نشو و ارتقاء ؛قانون تکامل.
- ارتقاء دادن ؛ برآوردن.

دانشنامه آزاد فارسی

ارتقاء (Upgrade)تبدیل یک سیستم به وضعیت جدیدتر و معمولاً قدرتمندتر. برای مثال ارتقاء یک سیستم رایانه ای با اضافه کردن یک دیسک سخت پرظرفیت تر و سریع تر یا ارتقاء یک نرم افزار به نسخه جدیدتر و تواناتر می باشد. در مواردی که یک یا چند سخت افزار برای افزایش قابلیت ها یا جایگزینی سخت افزار موجود به کار گرفته می شوند، از اصطلاح کیت ارتقاء استفاده می شود.

فرهنگ فارسی ساره

بالا بردن


پیشنهاد کاربران

فرازش

بالا بردن، افزایش، جهش ( بسته به جُستار، باره و گزاره ی هر یک )

نمونه:
گفته های حسنعلی جعفر در نشست هماهنگی جهش ( ارتقاء ) ترازِ ( سطح ) کارکردِ ( عملکرد ) دستگاه های قضایی و امنیتی


کلمات دیگر: