کلمه جو
صفحه اصلی

مبنا قرار دادن

فارسی به انگلیسی

found, postulate, predicate, base

مترادف و متضاد

base (فعل)
بنیان نهادن، مبنا قرار دادن، پایه زدن

پیشنهاد کاربران

بر چیزی استوار کردن = مبنا قرار دادن ( در زبان آلمانی zugrunde legen )
برای نمونه : آنها نظریه ی خود را بر فلان چیز استوار کردند.


کلمات دیگر: