لیفی
فارسی به انگلیسی
fibrous, fibriform
fibroid, fibrous
مترادف و متضاد
لیفی، ریشه ای
لیفی
لیفی، ریشه ای، رشته ای، میله ای
لیفی، ریشه ای، رشته ای، میله ای
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به لیف : ۱- ساخته از لیف : کیس. لیفی . ۲- دارای لیف : کنف و کتان از نباتات لیفی هستند . تا نسج لیفی . بافتی که عناصر تشریحی اش بیشتر از الیاف بوجود آمده اند .
منسوب به ابی عبد الله محمد ابن العباس المودب اللیفی مولی بنی هاشم یعرف بلحیه اللیف من اهل بغداد سمع هوده ابن خلیفه و شریح بنالنعمان و عثمان بن مسلم و ابراهیم بن ابی اللیث روی عنه ابوبکر احمد بن سلمان النجار و ابوبکر محمد بن عبدالله الشافعی و عبدالباقی قانع و اسمعیل ابن علی الخطیبی و غیر هم و کان ثقه صدوقا صالحا و قال ابن الرومی فی حقه ٠
منسوب به ابی عبد الله محمد ابن العباس المودب اللیفی مولی بنی هاشم یعرف بلحیه اللیف من اهل بغداد سمع هوده ابن خلیفه و شریح بنالنعمان و عثمان بن مسلم و ابراهیم بن ابی اللیث روی عنه ابوبکر احمد بن سلمان النجار و ابوبکر محمد بن عبدالله الشافعی و عبدالباقی قانع و اسمعیل ابن علی الخطیبی و غیر هم و کان ثقه صدوقا صالحا و قال ابن الرومی فی حقه ٠
لغت نامه دهخدا
لیفی. ( ص نسبی ) منسوب به لیف . از لیف : کنف و کتان از گیاهان لیفی است.
- نسج لیفی ؛ غضاریف سطوح مفصلیه هیچ نسج لیفی ندارند و هرگز استخوان نمیشوند. ( تشریح میرزا علی ص 165 ).
لیفی. ( اِخ ) منسوب به ابی عبداﷲ محمدبن العباس المؤدب اللیفی مولی بنی هاشم یعرف بلحیةاللیف من اهل بغداد سمع هودةبن خلیفه و شریح بن النعمان و عثمان بن مسلم و ابراهیم بن ابی اللیث روی عنه ابوبکر احمدبن سلمان النجار و ابوبکر محمدبن عبداﷲ الشافعی و عبدالباقی قانع و اسماعیل بن علی الخطیبی و غیر هم و کان ثقةصدوقاً صالحاً و قال ابن الرومی فی حقه :
انت الحی معلم و طویل
حسبنا بعض ذا و نعم الوکیل.
مات لحیة اللیف فی شهر ربیعالاول سنة تسعین و مأتین. ( انساب سمعانی ورق 498 ).
- نسج لیفی ؛ غضاریف سطوح مفصلیه هیچ نسج لیفی ندارند و هرگز استخوان نمیشوند. ( تشریح میرزا علی ص 165 ).
لیفی. ( اِخ ) منسوب به ابی عبداﷲ محمدبن العباس المؤدب اللیفی مولی بنی هاشم یعرف بلحیةاللیف من اهل بغداد سمع هودةبن خلیفه و شریح بن النعمان و عثمان بن مسلم و ابراهیم بن ابی اللیث روی عنه ابوبکر احمدبن سلمان النجار و ابوبکر محمدبن عبداﷲ الشافعی و عبدالباقی قانع و اسماعیل بن علی الخطیبی و غیر هم و کان ثقةصدوقاً صالحاً و قال ابن الرومی فی حقه :
انت الحی معلم و طویل
حسبنا بعض ذا و نعم الوکیل.
مات لحیة اللیف فی شهر ربیعالاول سنة تسعین و مأتین. ( انساب سمعانی ورق 498 ).
لیفی . (اِخ ) منسوب به ابی عبداﷲ محمدبن العباس المؤدب اللیفی مولی بنی هاشم یعرف بلحیةاللیف من اهل بغداد سمع هودةبن خلیفه و شریح بن النعمان و عثمان بن مسلم و ابراهیم بن ابی اللیث روی عنه ابوبکر احمدبن سلمان النجار و ابوبکر محمدبن عبداﷲ الشافعی و عبدالباقی قانع و اسماعیل بن علی الخطیبی و غیر هم و کان ثقةصدوقاً صالحاً و قال ابن الرومی فی حقه :
انت الحی معلم و طویل
حسبنا بعض ذا و نعم الوکیل .
مات لحیة اللیف فی شهر ربیعالاول سنة تسعین و مأتین . (انساب سمعانی ورق 498).
لیفی . (ص نسبی ) منسوب به لیف . از لیف : کنف و کتان از گیاهان لیفی است .
- نسج لیفی ؛ غضاریف سطوح مفصلیه هیچ نسج لیفی ندارند و هرگز استخوان نمیشوند. (تشریح میرزا علی ص 165).
کلمات دیگر: