کلمه جو
صفحه اصلی

کرم دار

مترادف و متضاد

wormy (صفت)
کرم خورده، خزنده، کرم مانند، کرم دار

فرهنگ فارسی

دارنده کرم . که صاحب کرم است .

لغت نامه دهخدا

کرم دار. [ ک َ رَ ] ( نف مرکب ) دارنده کرم. که صاحب کرم است :
کرم داران عالم را درم نیست
درم داران عالم را کرم نیست .
سعدی.


کلمات دیگر: