کلمه جو
صفحه اصلی

بانکداری کردن

فارسی به عربی

مصرف

مترادف و متضاد

bank (فعل)
روی هم انباشتن، در بانک گذاشتن، کپه کردن، بلند شدن بطور متراکم، بانکداری کردن


کلمات دیگر: