ل
بجهت
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
در برابر، در مقابل، مربوط به، بجای، برای اینکه، بواسطه، در مدت، برای، بخاطر، به منظور، بجهت، از طرف، به بهای، برله، بقدر، بطرفداری از
فرهنگ فارسی
بسبب به علت .
لغت نامه دهخدا
بجهت. [ ب ِ ج َ هََ ت ِ ] ( حرف اضافه مرکب ) بسبب. به علت. ( آنندراج ). کلمه تعلیل است. از برای. بواسطه ٔ. از بابت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به جهة شود.
- بجهة آنکه ؛زیراکه. به سبب آنکه.
- بجهة آنکه ؛زیراکه. به سبب آنکه.
پیشنهاد کاربران
از واسط
کلمات دیگر: