کلمه جو
صفحه اصلی

مایمرغی

لغت نامه دهخدا

مایمرغی . [ ی َ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به مایمرغ . و رجوع به مایمرغ و ماده ٔ بعد شود.


مایمرغی . [ی َ م ُ ] (اِخ ) فضل بن نصر مکنی به ابوالعباس که از عباس بن عبداﷲ سمرقندی روایت دارد و بکربن محمدبن احمدالفقیه از او روایت کرده است . (از معجم البلدان ).


مایمرغی . [ ی َ م ُ ] (اِخ ) احمدبن علی ، مکنی به ابونصر که از ابوعمرو محمدبن محمدبن جابر و ابوسعید خلیل بن احمد و دیگران استماع کرد و مرد صادق و ثقه بود و به سال 403 در سن 61 سالگی درگذشت . (از معجم البلدان ).


مایمرغی. [ ی َ م ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به مایمرغ. و رجوع به مایمرغ و ماده بعد شود.

مایمرغی. [ ی َ م ُ ] ( اِخ ) احمدبن علی ، مکنی به ابونصر که از ابوعمرو محمدبن محمدبن جابر و ابوسعید خلیل بن احمد و دیگران استماع کرد و مرد صادق و ثقه بود و به سال 403 در سن 61 سالگی درگذشت. ( از معجم البلدان ).

مایمرغی. [ی َ م ُ ] ( اِخ ) فضل بن نصر مکنی به ابوالعباس که از عباس بن عبداﷲ سمرقندی روایت دارد و بکربن محمدبن احمدالفقیه از او روایت کرده است. ( از معجم البلدان ).


کلمات دیگر: