( وحوحة ) وحوحة. [ وَح ْ وَ ح َ ] ( ع اِ ) آواز گلوگرفته. ( منتهی الارب ). || ( مص ) دمیدن در دست از سختی سرما. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بانگ کردن با گرفتگی گلو. ( تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن به آوازی که در آن گرفتگی بود. ( ناظم الاطباء ).
وحوحه
لغت نامه دهخدا
وحوحة. [ وَح ْ وَ ح َ ] (ع اِ) آواز گلوگرفته . (منتهی الارب ). || (مص ) دمیدن در دست از سختی سرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بانگ کردن با گرفتگی گلو. (تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن به آوازی که در آن گرفتگی بود. (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: