لجام بستنگاه از روی ستور
لجمه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
لجمة. [ ل َ م َ ] (اِ) ظاهراً به معنی وحل و باتلاق است و یا به معنی لجم که گل و لای ته جوی و کولابها باشد: شکار در آن جایگه رفت و اسب ملکزاده را در آن جایگاه برد و لجمه و وحل بود قضاءخدا چنان بود که هلاک شد. (مجمل التواریخ گلستانه ).
( لجمة ) لجمة. [ ل ُ م َ ] ( ع اِ ) کوه هموار گسترده برزمین. || کرانه رودبار. ( منتهی الارب ).
لجمة. [ ل َ م َ ] ( اِ ) ظاهراً به معنی وحل و باتلاق است و یا به معنی لجم که گل و لای ته جوی و کولابها باشد: شکار در آن جایگه رفت و اسب ملکزاده را در آن جایگاه برد و لجمه و وحل بود قضاءخدا چنان بود که هلاک شد. ( مجمل التواریخ گلستانه ).
لجمة. [ ل َ ج َ م َ] ( ع اِ ) لجام بستنگاه از روی ستور. ( منتهی الارب ).
لجمة. [ ل َ م َ ] ( اِ ) ظاهراً به معنی وحل و باتلاق است و یا به معنی لجم که گل و لای ته جوی و کولابها باشد: شکار در آن جایگه رفت و اسب ملکزاده را در آن جایگاه برد و لجمه و وحل بود قضاءخدا چنان بود که هلاک شد. ( مجمل التواریخ گلستانه ).
لجمة. [ ل َ ج َ م َ] ( ع اِ ) لجام بستنگاه از روی ستور. ( منتهی الارب ).
لجمة. [ ل َ ج َ م َ] (ع اِ) لجام بستنگاه از روی ستور. (منتهی الارب ).
لجمة. [ ل ُ م َ ] (ع اِ) کوه هموار گسترده برزمین . || کرانه ٔ رودبار. (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: