کلمه جو
صفحه اصلی

مایستان

لغت نامه دهخدا

مایستان. [ ی َ ] ( اِمرکب ) جایگاه و مرکز سرمایه و سود. ( گنجینه گنجوی ص 140 ). از «مایه » + «ستان » پساوند مکان :
بهتر از این مایستانیت نیست
سود کن آخر که زیانیت نیست.
نظامی ( از گنجینه گنجوی ).

مایستان. [ ی ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سیارستاق. ییلاقی است که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع است و 190 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

مایستان . [ ی َ ] (اِمرکب ) جایگاه و مرکز سرمایه و سود. (گنجینه ٔ گنجوی ص 140). از «مایه » + «ستان » پساوند مکان :
بهتر از این مایستانیت نیست
سود کن آخر که زیانیت نیست .

نظامی (از گنجینه ٔ گنجوی ).



مایستان . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیارستاق . ییلاقی است که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع است و 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).



کلمات دیگر: