کلمه جو
صفحه اصلی

ماکوله

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث ماکول جمع : ماکولات .
خورده شده پوسیده ( دندان )

لغت نامه دهخدا

( مأکولة ) مأکولة. [ م َءْ ل َ ] ( ع ص ) مؤنث مأکول.رجوع به مأکول و مأکولات شود. || خورده شده. پوسیده ( در دندان ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : صورا اذا وضع علی المواضع المأکولة من الاسنان سکن وجعها. ( ابن البیطار، یادداشت ایضاً ).

دانشنامه عمومی

ماکوله، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان گلپایگان در استان اصفهان ایران است. از جمله شعرایی که در زمان معتصم عباسی به سال ۲۱۸ هجری قمری در گلپایگان و در روستای ماکوله ساکن گردید، «ابن ماکولا» از خاندان ابودلف عجلی بود. از وی کتاب معروف «اکمال» برجای مانده است.
این روستا در دهستان کناررودخانه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸۸ نفر (۲۶خانوار) بوده است. مردم این روستا به زبان ترکی سخن می گویند.


کلمات دیگر: