کلمه جو
صفحه اصلی

گرشسپ

لغت نامه دهخدا

گرشسپ. [ گ َ ش َ ] ( اِخ ) همان گرشاسب که پسر اترد است. ( برهان ). رجوع به گرشاسب شود.

گرشسپ. [ گ َ ش َ ]( اِخ ) رجوع به گرشاسب ( اول ) و رجوع به برهان شود.

گرشسپ. [ گ َ ش َ ] ( اِخ ) نام پسر طهماسب است. ( برهان ). رجوع به گرشاسب ( دوم ) شود.

گرشسپ . [ گ َ ش َ ] (اِخ ) نام پسر طهماسب است . (برهان ). رجوع به گرشاسب (دوم ) شود.


گرشسپ . [ گ َ ش َ ] (اِخ ) همان گرشاسب که پسر اترد است . (برهان ). رجوع به گرشاسب شود.


گرشسپ . [ گ َ ش َ ](اِخ ) رجوع به گرشاسب (اول ) و رجوع به برهان شود.



کلمات دیگر: