کلمه جو
صفحه اصلی

ناشره

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث ناشر جمع : ناشرات .
ابن سمی الیزنی المصری زمان پیغمبر اسلام را درک کرد .

لغت نامه دهخدا

( ناشرة ) ناشرة. [ ش ِ رَ ] ( ع ص ) تأنیث ناشر است. رجوع به ناشر شود. || زمینی که گیاه خشک شده رویاند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ): الناشرة من الارض ؛ التی اهتز نباتها و استوت و رویت من المطر. ( معجم متن اللغة ). زمینی که با فرارسیدن بهار گیاه رویاند. || ارض ناشرة؛ زمینی بلند آب. ( مهذب الاسماء ).

ناشرة. [ ش ِ رَ ] ( ع اِ ) پی درون و بیرون رش دست و بازو. و یا رگ بازو، و پی درون ذراع یا بیرون آن. ج ، نواشر .( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . رگ اندرون ساق دست. ( مهذب الاسماء ).

ناشرة. [ ش ِ رَ ] ( اِخ ) قریه ای است در ناحیه بجانه از بلاد اندلس. رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 180 شود.

ناشرة. [ ش ِ رَ ] ( اِخ ) ابن سمی الیزنی المصری. زمان پیغمبر اسلام رادرک کرد. وی از عمر و ابوعبید و جز آن دو روایت کند. ( از حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره ص 107 ).

ناشرة. [ ش ِ رَ ] (اِخ ) ابن سمی الیزنی المصری . زمان پیغمبر اسلام رادرک کرد. وی از عمر و ابوعبید و جز آن دو روایت کند. (از حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره ص 107).


ناشرة. [ ش ِ رَ ] (اِخ ) قریه ای است در ناحیه ٔ بجانه از بلاد اندلس . رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 180 شود.


ناشرة. [ ش ِ رَ ] (ع اِ) پی درون و بیرون رش دست و بازو. و یا رگ بازو، و پی درون ذراع یا بیرون آن . ج ، نواشر .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . رگ اندرون ساق دست . (مهذب الاسماء).


ناشرة. [ ش ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث ناشر است . رجوع به ناشر شود. || زمینی که گیاه خشک شده رویاند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ): الناشرة من الارض ؛ التی اهتز نباتها و استوت و رویت من المطر. (معجم متن اللغة). زمینی که با فرارسیدن بهار گیاه رویاند. || ارض ناشرة؛ زمینی بلند آب . (مهذب الاسماء).


دانشنامه عمومی

ناشِره (مژده بخش) یا گاما بزغاله یک ستاره است که در صورت فلکی بزغاله قرار دارد.
مختصات:   ۲۱h ۴۰m ۰۵٫۵s٬ −۱۶° ۳۹′ ۴۴″


کلمات دیگر: