مست شدن چنانکه بیهوشی طاری گردد . یا دور کردن و تبعید نمودن
ودر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ودر. [ وَ ] ( ع مص )مست شدن چنانکه بیهوشی طاری گردد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || دور کردن و تبعید نمودن. ( از اقرب الموارد ).
کلمات دیگر: