کلمه جو
صفحه اصلی

وحجه

لغت نامه دهخدا

( وحجة ) وحجة. [وَ ح َ ج َ ] ( ع اِ ) جای نشیب. ج ، اوحاج. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). گویند این ماده مصحف وجج است و گویند لغت دیگری است. ( اقرب الموارد ).

وحجة. [وَ ح َ ج َ ] (ع اِ) جای نشیب . ج ، اوحاج . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). گویند این ماده مصحف وجج است و گویند لغت دیگری است . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: