کلمه جو
صفحه اصلی

وجیل

لغت نامه دهخدا

وجیل. [ وَ ] ( ع اِ ) گو که آب در وی ایستد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). حفره ای که آب در آن گرد آید. ( از اقرب الموارد ).

وجیل. [ وَ ] ( اِخ ) مکانی است نزدیک بصره مقر صاحب زنج. ( ابن اثیر ج 7 ص 82 ).

وجیل . [ وَ ] (اِخ ) مکانی است نزدیک بصره مقر صاحب زنج . (ابن اثیر ج 7 ص 82).


وجیل . [ وَ ] (ع اِ) گو که آب در وی ایستد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). حفره ای که آب در آن گرد آید. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: