عدیل برابر
هم بار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هم بار. [ هََ ] ( ص مرکب ) عدیل. برابر. هم سنگ. معادل. هم وزن. ( یادداشت مؤلف ).
پیشنهاد کاربران
به ضم ه، آرام و یواش و کوتاه در گویش کازرونی. همبارکی: بی خبر، یواشکی ( ع. ش )
آ هسته. یواش
ه مضموم
آرام. . یواش . . آهسته. . .
از واژه های متروک در برخی روستاهای فارس در محل شهر باستانی استخر.
آرام. . یواش . . آهسته. . .
از واژه های متروک در برخی روستاهای فارس در محل شهر باستانی استخر.
کلمات دیگر: