واقعی، حقیقی، بتحقیق، بحقیقت، قابل اثبات حقیقت
بحقیقت
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
بحق از روی درستی .
لغت نامه دهخدا
بحقیقت. [ ب ِ ح َ ق َ ] ( ق مرکب ) ( از: ب + حقیقت ) بحق. از روی درستی. حقیقةً. بالحقیقة : بحقیقت مرا اجل اینجا آورد. ( کلیله و دمنه ).
کلمات دیگر: