کلمه جو
صفحه اصلی

برانیه

لغت نامه دهخدا

( برانیة ) برانیة. [ ] ( ع ص ) از برانی بمعنی خارج.
- مدینة البرانیة ؛ مقابل مدینة الداخله. ظاهر البلد.
|| بیگانه. در الجزایر «برانی ها» اقوام عرب و قبایلی هستند که به شهرها آیند و برای صنایع خود تمرین های فوری و کوتاه مدت کنند. بیگانه. نفی بلد شده. || کسانی که خارج از قصر پذیرایی میشوند. || خارجی : امورالبرانیة؛ امور خارجی. || در تداول ، صاحب منصبی که خارج از دربار جای دارد و به شخص پادشاه یا فرمانروا بستگی ندارد. || دورافتاده : ارض برانیة؛ سرزمینی که از قسمت مسکونی دور افتاده باشد. ( از دزی ج 1 ص 62 ).

برانیة. [ ب َرْ را نی ی َ] ( ص نسبی ) منسوب به برانی. و رجوع به برانی شود.
برانیه. [ ] ( اِ ) اعمال برانیه ظاهراً اعمال مقدماتی صنعت کیمیا و یا بمعنی کیمیای بمعنی اعم [ شیمی ] است. ( یادداشت مؤلف ). ج ، برانیات : دبیس ممن یتعاطی الصناعة و اعمال البرانیات. ( ابن ندیم ). کتاب الافصاح و الایضاح فی برانیات لابن سلیمان. ( ابن الندیم ). کتاب الجامع برانیات لابن سلیمان. ( ابن الندیم ). و اما اصحاب الاعمال البرانیة فیزعمون انه لایمکن قلعه... ( مفردات ابن بیطار ).

برانیه . [ ] (اِ) اعمال برانیه ظاهراً اعمال مقدماتی صنعت کیمیا و یا بمعنی کیمیای بمعنی اعم [ شیمی ] است . (یادداشت مؤلف ). ج ، برانیات : دبیس ممن یتعاطی الصناعة و اعمال البرانیات . (ابن ندیم ). کتاب الافصاح و الایضاح فی برانیات لابن سلیمان . (ابن الندیم ). کتاب الجامع برانیات لابن سلیمان . (ابن الندیم ). و اما اصحاب الاعمال البرانیة فیزعمون انه لایمکن قلعه ... (مفردات ابن بیطار).


برانیة. [ ] (ع ص ) از برانی بمعنی خارج .
- مدینة البرانیة ؛ مقابل مدینة الداخله . ظاهر البلد.
|| بیگانه . در الجزایر «برانی ها» اقوام عرب و قبایلی هستند که به شهرها آیند و برای صنایع خود تمرین های فوری و کوتاه مدت کنند. بیگانه . نفی بلد شده . || کسانی که خارج از قصر پذیرایی میشوند. || خارجی : امورالبرانیة؛ امور خارجی . || در تداول ، صاحب منصبی که خارج از دربار جای دارد و به شخص پادشاه یا فرمانروا بستگی ندارد. || دورافتاده : ارض برانیة؛ سرزمینی که از قسمت مسکونی دور افتاده باشد. (از دزی ج 1 ص 62).


برانیة. [ ب َرْ را نی ی َ] (ص نسبی ) منسوب به برانی . و رجوع به برانی شود.



کلمات دیگر: