کلمه جو
صفحه اصلی

حندمه

لغت نامه دهخدا

حندمة. [ ح َ دَ م َ ] (ع اِ) یکی حندم و آن درختی است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به حندم شود.


( حندمة ) حندمة. [ ح َ دَ م َ ] ( ع اِ ) یکی حندم و آن درختی است. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). رجوع به حندم شود.


کلمات دیگر: